اشعار من

سروده های مرتضی محمودی در زمینه های مختلف (استفاده با ذکر منبع مجاز است)

اشعار من

سروده های مرتضی محمودی در زمینه های مختلف (استفاده با ذکر منبع مجاز است)

مشخصات بلاگ

سروده های مرتضی محمودی در زمینه های مختلف طنز، کلاسیک، ترانه، فولکوریک و ... (استفاده با ذکر منبع مجاز است)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

سلام. چند شب پیش به عروسی یکی از دوستان به نام میلاد دعوت شده بودم.

من هم یک شعر برای این آقا میلاد سرودم و توی مجلسش خوندم.

این هم از شعر:

 

سپاسم را پذیرا باش میلاد ........ که دعوت کرده ای ما را به میعاد

در این جشن عروسی شک ندارم .......... بُوَد خنده به لب، دلها همه شاد

همه راضی به این وصلت، به این عید ........ چو باشد چون تویی بر تختِ داماد

چو بیند تو به شیرینت رسیدی ........ خورَد طفلی به حالت غبطه فرهاد

 

زِ جدّی گفتن اکنون خسته گشتم ........ کمی طنزش کُنم با اذنِ افراد

از آنجایی که تو با جنبه هستی ........ کمی شوخی بچسبد شاخِ شمشاد

 

تمامِ فکرِ او آینده باشد ........ که خواهد او کُنَد آینده آباد

کُنَد آینده را در سر تجسّم ........ ببیند از عَزَب گردیده آزاد

چو بینَد شاد گردد او شدیداً ........ که دارد همسری با چند اولاد

و چون از چهره اش معلوم باشد ........ کُنَد فرزندها را جمله ارشاد

و دارد تایمِ خوش با همسرِ خود ........ زَنَد از فرطِ شادی چند فریاد

 

کمی آرامتر، آرام ای دوست ........ جوان است او، به سر دارد کمی باد

عرق کردی زِ بس فریاد کردی ........ برای او کمی آرید سالاد!

 

نصیحت از بزرگانت شنیدی؟ ........ پدر، مادر، معلم، یا که استاد؟

تو دانی زندگی دائم خوشی نیست؟ ........ و زن خواهد بسی اعصابِ فولاد؟

اگر در زندگی تسلیم گردی ........ وگَر بر زن زنی هی داد و بیداد

زنت از کوره شاید دَر رَوَد زود ........ کِشَد مهریه را بیرون زِ اسناد

بَرَد اجرا گذارد بی کم و کاست ........ و آنچه خوش نباشد خواهد افتاد؟!

 

نتیجه: مهربانی کن به خانم ........ و حتماً هم بخور هر چه به تو داد

پیامِ دوستی بفرست هر دَم ........ و ذکرِ دوستت دارم که هفتاد

اگر هم بیشتر گفتی چه بهتر ........ به عنوان نمونه گو تو هشتاد!

عزیزم، عشقِ من، دورت بگردم ........ و جانم، چشم، حتماً هم به تعداد

و چون زن ها شوند از گوش عاشق ........ بگو تا او شود صید و تو صیّاد

 

به پایان می رسانم این نصیحت ........ مجدّد خدمتت تبریک، میلاد


#ساکت_خراسانی

#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۲۸

آمدی جانم، تلافی می کنم

در خیالم نقشه بافی می کنم

وزنِ خود را شک نکن در خانه ات

با غذا خوردن اضافی می کنم

 

آمدی آتش به جانم هِی زدی

روی اعصابم نشستی، نِی زدی

چتر بودی، شاد بودی، زین سبب

دوغ بود اما تو همچون مِی زدی!

 

چشم هایت گوئیا سیری نداشت

در گُزیدن هیچ تأخیری نداشت

این همه خوردی و خوردن روی هم

توی ذهنم هیچ تفسیری نداشت

 

لقمه اندر لقمه با هم می زدی

بر دلِ زارم تو ماتم می زدی

صرفه جویی چون شود بهرِ زمان،

لقمه را با حالتِ خَم می زدی!!

 

آن شکم گو تا چه حد جایش شود؟

این همه جا از چه پیدایش شود؟

رحم بر جانت ندارد آن شکم

پس چگونه رحم بر مایش شود؟!*

 

چون تو بهرِ سفره جلادی نبود

در شکارِ لقمه صیادی نبود

آمدی ویران نمودی خانه ام

از دلِ زارم بگو یادی نبود؟؟؟

 

ساکتم اما تلافی می کنم

در خیالم نقشه بافی می کنم

وزنِ خود را شک نکن در خانه ات

با غذا خوردن اضافی می کنم

 

*: چگونه بر ما رحم می کند؟


#ساکت_خراسانی

#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۵

«تا تو نگاه می کنی، کارِ من آه کردن است

ای به فدای چشمِ تو، این چه نگاه کردن است؟» *

 

بس که رُخَت برای من، پر از شگفت و نور هست

در نِگَهم نظر به تو، نظر به ماه کردن است

 

گفته بُدی علاقه ای، در دلِ تو زِ من بُوَد

حیف، هنر برای تو، چهره سیاه کردن است

 

رفته ای و به سر زنان، منتظرت نشسته ام

گرچه همیشه کارِ تو، چشم به راه کردن است

 

سخت ملول گشته ام، در رَهِ عشقِ خود به تو

هر شب و روزِ من فغان، در دلِ چاه کردن است

 

پیر شدم به پای تو، پیشِ نگاهِ دیگران

ماندنِ من به پای تو، عمر تباه کردن است

 

عمرِ تباه پای تو، خیر برای ساکت است

گذر زِ عشقِ من به تو، رَد و گناه کردن است

 

*: مطلع شعر از استاد شهریار


#ساکت_خراسانی

#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۷

گویند علی کیست؟ علی سرّ الهی

دارد کَرَمی و کَرَمش لا یتناهی

 

از جود و سخایش چه بگویم که همین بس

در حین نمازش دهد انگشترِ شاهی

 

با آنکه قوی پنجه و در جنگ، هزار است،

او یاورِ مظلوم و یتیم است و پناهی

 

آن دَم که سفر کرد به معراج، محمّد (ص)

طی کرد سماوات و گذر کرد به راهی،

 

دیدش که ملائک همه جمعند و خطیبش

با چهره ی پر نور، علی بود، چه ماهی

 

آن کس که ندارد به دلش عشقِ علی را

طی می کند او عمرِ خودش را به تباهی

 

آری که چنین است علی، لیک صد افسوس

اندر دلِ شب تا به سحر در دلِ چاهی،

 

می گفت به لب، دردِ دلش را به دلِ چاه

از مردمِ نامحرم و گمراه، وَ جاهی

 

آن کوردلان چون که بدیدند حریفش

در جنگِ مقابل نبُوَد هیچ سپاهی،

 

کردند به محراب دو تا فرقِ علی را

«فُزتُ» بِشِنیدند ولی، از لبِ شاهی


#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۲

دردی است در کنج دلم، ای وای از درد

خنجر زده بر قلب من از پشت، نامرد

 

نامردی اش گشته عیان، ای وای بر من

تا کی بمانم پیش او با این دلِ سرد

 

سردیِ او برده زِ من روح و تن و جان

می پاشد او با گفته هایش بر تنم گَرد

 

گَردی زِ جنس مرگ را می پاشد اکنون

می میرم و جان می دهم از این ره آورد

 

آورده اش باشد پیامِ نا امیدی

سبزینه ای بودم ولی حالا رُخم زرد

 

زرد است و حاشا می کنم رنگ رخم را

پنهان شود در کوچه ها محکومِ شبگرد

 

شبگردم و می نالم از دردِ پیاپی

افسوس! عشقم بود و با من او چه ها کرد


#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۷

می شود هر چیزِ نو صد مرتبه هِی افتتاح

افتتاحش می شود گَه لوس و گَه بس افتضاح

 

در خبر آمد که نیروگاه با طرزی عجیب

بارها دارد گشایش با دو صد مردِ نجیب

 

اولین دورانِ خدمت می شود بارِ نخست

هیچ طرحی بارِ اول بهره از کارش نجُست

 

واپسین دورانِ خدمت طرح ها گردد قطار

می رود این سو و آن سو دائماً با اقتدار

 

دولتش تدبیر در پایانِ دوران می کند

هر چه را کامل و ناقص می رود ON می کند

 

بس که هول است او در این احوال ایران گردی اش

گوئیا خواهد امیدی بهرِ دورِ بعدی اش


#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۲۵

توو بارون که رفتی، دلُم تیرتَپَر رفت (ترجمه: توو بارون که رفتی، دلم تیرتَپَر شد!)

یه تیرِ شکسته، به مو خورد، دِ پر رفت (ترجمه: یه تیر شکسته، به من خورد، در پرم فرو رفت)

 

پر مو شکست و دلنگون شدُم مو (ترجمه: پرم شکست و من آویزون شدم)

که یکباره محوِ پلخمون شدُم مو (ترجمه: که ناگهان متوجه و محوِ یک تیروکمان شدم)

 

تو رفتی ولی باز، نگاهت به مو بود (ترجمه: تو رفتی ولی باز، نگاهت به من بود)

پلخمون چشمات، رو به قلبِ مو بود (ترجمه: تیروکمان چشمات، رو به قلب من بود)

 

ولی پات مِرَفت و تو رَم با خودش بُرد (ترجمه: ولی پاهات میرفت و تو را با خودش می برد)

یه دُلّخ به پا کرد، دلُم چندِه خاک خورد (ترجمه: گرد و خاکی به پا کرد، دلم بسیار خاک خورد)

 

توو بارون گِلی رفت، دلِ خاکیِ مو (ترجمه: توو بارون گِلی شد، دل خاکی من)

دگَه بعد، خفه رفت، دلِ شاکیِ مو (ترجمه: دیگه بعد، خفه شد، دل شاکی من)

 

دگَه بعدِ تو دل، بِرِی مو نشد دل (ترجمه: دیگه بعد از تو، این دل برای من دل نشد)

فقط خاطره موند، بِرِی مو یه کم گِل (ترجمه: فقط به عنوان خاطره، کمی گِل برام باقی موند)


#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۰۰

«زلف را شانه نزن، شانه به رقص آمده است»
در بیان نِگَهَت چانه به رقص آمده است

هر زمانی که تو آیی به سراپرده ی من
از قُدومت گل من، خانه به رقص آمده است

پای در مجلس و مِی خانه اگر یار، نهی
از شَعَف عاقل و دیوانه به رقص آمده است

میبری سمت دهانت و به لب می زنی اش
وین سعادت زده پیمانه به رقص آمده است

مِی خورم، مست شوم، لیک عجیب است که مِی
از لبت واله و مستانه به رقص آمده است

بوسه بر گونه ی چون قند و نباتت زده ام
بوسه در گونه ی دُردانه به رقص آمده است

چند وقتی است که رفتی زِ بَرَم، حال ببین
شانه از هق هقِ مردانه به رقص آمده است

=======================
پ.ن: مطلع شعر از مهدی مظاهری


#مرتضی_محمودی

ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۲۰

در سری اشعار کاریپیکاتور، عکس هایی درنظر گرفته شده و برای آنها دوبیتی شعر طنز سروده می شود:


کاریپیکاتور 2-1

نمی کنم ز کار خویش تعریف . . . . . .  شب عید است و ما را نیز تکلیف

حراجش کرده ایم مرغان خود را . . . . . برای هفته ای، بیست چوق تخفیف


کاریپیکاتور 2-2

خودُم اینجا، سرُم تو آسمونه . . . . خداییش جای مو اکازیونه

به این دیوانگیِ مو نخندین . . . . که این کارِ خفن از بهر نونه


کاریپیکاتور 2-3

تقلب می رسانند از چپ و راست . . . . تمام دوستان مهربانم

ولی از بس که شوت و بی حواسم . . . . که راز دست ها را هم ندانم


#مرتضی_محمودی

#ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65

  • مرتضی محمودی - ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۱۲

سلام دوستان. این موضوع، موضوعیست که اکثر ماها گرفتارشیم. هرچند کوتاهه!
افرادی که آهنگ شعرو می دونن، با آهنگ بخونن زیباتره...
بقیه هم به صورت دکلمه بخونن 
====================================

مثل تموم عالم، پول منم تو رهنه، تو رهنه، تو رهنه
مثل تموم جیبا، جیب منم برهنه، برهنه، برهنه

حقوق من بیش از این ... جا واسه خرج نداره نداره نداره
اعصاب من بیش از این ... طاقت رنج نداره نداره نداره

پولی واسم نمونده ... این اولِ جنونه
داد میزنم صابخونه ... این اجاره گرونه

به فکر من نبودی ... شانس دوباره این بود
تخفیف به من ندادی ... رسم اجاره این بود

مالکِ چرب زبونم ... درآمدم اندکه
من می دونم که قصدت ... تیغ زدنه یا دکه

مثل تموم عالم، پول منم تو رهنه، تو رهنه، تو رهنه
مثل تموم جیبا، جیب منم برهنه، برهنه، برهنه


#مرتضی_محمودی

#ashaareman.blog.ir

#instagram:mortezamahmoudi65


  • مرتضی محمودی - ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۲۵